غزلیات حافظ (۲۰۰ تا ۲۹۹) – خلاصه و شرح دیوان حافظ

غزلیات حافظ (۲۰۰ تا ۲۹۹) – خلاصه و شرح دیوان حافظ

خلاصه کتاب دیوان حافظ – فصل سوم: غزل 200 تا 299 ( نویسنده حافظ شیرازی )

خلاصه و تحلیل غزلیات ۲۰۰ تا ۲۹۹ دیوان حافظ، دربردارنده لایه های عمیقی از اندیشه، عرفان و هنر شعری خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی است که در این فصل به تفصیل بررسی می شود. این بخش از دیوان، همچون دیگر فصول، آیینه ای است تمام نما از جهان بینی حافظ، مشتمل بر مضامین عشق، رندی، نقد ریا و تأملات فلسفی که در بافتی منسجم و زبانی شیوا نمود یافته اند. درک این غزلیات نیازمند نگاهی فراتر از خوانش سطحی است و این مقاله با هدف ارائه تفسیری جامع و دقیق، به شرح مفاهیم، نمادها و زیبایی های ادبی این صد غزل می پردازد تا مسیر را برای علاقه مندان، دانشجویان و پژوهشگران هموار سازد.

شمس الدین محمد حافظ شیرازی، نامی پرآوازه در سپهر ادبیات فارسی است. دیوان او نه تنها یک مجموعه شعر، بلکه گنجینه ای ارزشمند از فرهنگ، فلسفه و عرفان ایرانی است که در طول قرون متمادی، الهام بخش شاعران، عارفان و هنرمندان بی شماری بوده است. هر غزل حافظ، دنیایی از معناست و هر بیت، دریچه ای به سوی جهان بینی پیچیده و در عین حال روشن بینانه او می گشاید. این غنای معنایی و هنری است که خوانش تحلیلی و تفسیری غزلیات را ضروری می سازد؛ خوانشی که فراتر از لذت بردن از موسیقی کلام، به درک عمیق تر پیام های نهفته در آن کمک می کند.

چرا باید غزلیات حافظ را عمیق تر بخوانیم؟ جایگاه فصل سوم دیوان

حافظ شیرازی، لسان الغیب، شاعری است که کلامش از مرزهای زمان و مکان فراتر رفته و در جان و دل هر ایرانی جای گرفته است. دیوان حافظ، صرفاً مجموعه ای از اشعار نیست؛ بلکه راهنمایی است برای زیستن، عشقی است برای ورزیدن و نوری است برای دیدن. اهمیت خوانش تحلیلی و تفسیری غزلیات حافظ در آن است که این اشعار، لایه های معنایی متعددی دارند و برای درک کامل آن ها، نیاز به تأمل و بررسی دقیق است. هر بیت، هر واژه و هر آرایه ادبی در شعر حافظ، با هوشمندی خاصی انتخاب شده تا پیامی عمیق را منتقل کند.

فصل سوم دیوان حافظ که شامل غزلیات ۲۰۰ تا ۲۹۹ است، برش مهمی از اندیشه و هنر این شاعر بزرگ را به نمایش می گذارد. این بخش، از غنای مضمونی ویژه ای برخوردار است و به موضوعاتی چون عشق زمینی و آسمانی، رندی، نقد ریا، اغتنام فرصت، و بیان حالات درونی عاشق می پردازد. این غزلیات، بخش جدایی ناپذیری از تصویر کلی حافظ را تشکیل می دهند و مطالعه آن ها به درک سیر فکری و هنری او کمک شایانی می کند. تمرکز این مقاله بر ارائه تفسیری جامع و دقیق از این فصل است تا خواننده بتواند با ذهنی باز و بینشی عمیق تر، با این اشعار گرانبها ارتباط برقرار کند.

غزل 200 تا 299 دیوان حافظ: بررسی و تحلیل تفصیلی

غزلیات حافظ، به دلیل عمق معنایی و پیچیدگی های ادبی، همواره نیازمند تفسیر و تحلیل بوده اند. در این بخش، به بررسی تفصیلی صد غزل از غزلیات ۲۰۰ تا ۲۹۹ دیوان حافظ می پردازیم. این تحلیل ها با هدف ارائه درکی روشن تر از مفاهیم، نمادها و مضامین نهفته در این اشعار ارائه می شوند.

غزلیات ۲۰۰ تا ۲۰۹: پرده برداری از رازهای عشق و هستی

این ده غزل، تصویری از عشق، رندی و تأملات وجودی حافظ را به نمایش می گذارند. در این بخش، حافظ با زبانی عمیق و پر ایهام، به بیان دغدغه های انسانی، نقد ریا و ستایش عشق می پردازد. رندی حافظ در این غزلیات، راهی برای گریز از تظاهر و رسیدن به حقیقت درونی است.

غزل شماره 200: سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی…

این غزل با مطلع سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی / خطاب آمد که واصل شو به یک دم گر توانی چند؟ شروع می شود و حافظ در آن، از گفتگو با باد صبا و پاسخ غیبی که در می یابد، سخن می گوید. او به آرزومندی ها و دشواری های راه وصول اشاره دارد. این غزل به صبر، استقامت و تسلیم در برابر تقدیر می پردازد و تلخی های راه عشق را با شیرینی انتظار وصال در هم می آمیزد.

  • مضامین اصلی: آرزومندی، صبر، تقدیر، وصال، تسلیم.
  • آرایه های ادبی: تشخیص (گفتگوی با باد)، تلمیح.
  • پیام غزل: دستیابی به آرزوها و وصال معشوق، نیازمند صبر و پایداری در برابر دشواری های راه است.

غزل شماره 201: شراب بی غش و ساقی خوش دو دام رهند…

این غزل از غزلیات برجسته حافظ است که به نقد زهد ریایی و ستایش رندی می پردازد. ابیات کلیدی این غزل عبارتند از:

شراب بی غش و ساقی خوش دو دام رهند
که زیرکان جهان از کمندشان نرهند
جناب عشق بلند است همتی حافظ
که عاشقان ره بی همتان به خود ندهند

حافظ در این غزل، شراب بی غش (خلوص و حقیقت) و ساقی خوش (مرشد و راهنما) را دام هایی برای زیرکان می داند؛ دام هایی که در ظاهر وسوسه انگیز اما در باطن راهگشای حقیقت اند. او با زبان کنایه، به ظاهرپرستان و مدعیان زهد می تازد و عشق حقیقی را والاتر از هر ریا و تزویر معرفی می کند. مضامین اصلی شامل رندی، نقد زاهدان ریایی، سختی راه عشق و لزوم همت بلند است. پیام غزل بر پرهیز از ظاهربینی و ریاکاری و درک عمیق تر از مفاهیم عشق و انسانیت تأکید می کند.

غزل شماره 202: بود آیا که در میکده ها بگشایند…

حافظ در این غزل، با امیدواری و دعای خیر، از گشایش درهای میکده (نمادی از حقیقت و رهایی) سخن می گوید. او زاهدان خودبین را نقد می کند و دل خود را به صفای رندان صبوحی زده (عاشقان بیدار دل) می سپارد. این غزل سرشار از امید به رحمت الهی و گشایش امور پس از سختی هاست.

  • مضامین اصلی: امید، دعا، نقد ریا، صفای رندان، گشایش.
  • پیام غزل: ناامیدی جایی ندارد؛ با توکل به خدا و صفای دل، گره ها گشوده خواهند شد.

غزل 203 با مطلع سال ها دفتر ما در گرو صهبا بود / رونق میکده از درس و دعای ما بود، حافظ به دوران جوانی و مستی خود اشاره می کند و نقش پیر مغان در زندگی اش را ستایش می کند. در غزل 204 که با یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود آغاز می شود، شاعر به یاد دوران خوش گذشته و وصال یار می افتد و از غم هجران سخن می گوید. غزل 205 با مطلع تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود / سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود بر وفاداری به مکتب پیر مغان و رندی تأکید دارد و پایداری در این راه را تا ابد می ستاید. غزل 206 پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود یادآور زمان های خوش گذشته است که عشق و وفاداری در میان عشاق رواج داشت. در غزل 207 یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود نیز حسرت گذشته و فراق یار محور اصلی است. غزل 208 خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود به بی مروتی زمانه و لزوم همت بلند برای رسیدن به مقصود می پردازد. غزل 209 با مطلع قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود به سرنوشت محتوم عاشق و نفوذناپذیری عشق اشاره دارد. این غزل ها همگی با محوریت عشق و فراق، رندی و نقد ظاهربینی، عمق کلام حافظ را به نمایش می گذارند.

غزلیات ۲۱۰ تا ۲۱۹: فراز و فرود در راه عشق و حقیقت

در این دسته از غزلیات، حافظ به پیچیدگی های راه عشق، ناامیدی های موقت و بازگشت به امید، و نیز نقش رندی در مواجهه با مشکلات می پردازد. این غزل ها تصویرگر روحی سرگشته اما امیدوارند که در جستجوی حقیقت، از هیچ کوششی فروگذار نمی کند.

غزل شماره 210: دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود…

این غزل با مطلع دلنشین دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود / تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود آغاز می شود. حافظ در این غزل، بر محوریت یار و زیبایی های او در مجالس رندان تأکید می کند. گیسوی یار نمادی از پریشانی و پیچیدگی راه عشق است که همگان را به خود مشغول می دارد. شاعر به نقش صبا در رساندن پیام یار اشاره کرده و دل خود را عاشق و شیدای یار معرفی می کند. این غزل بر اهمیت حضور معشوق در زندگی و تسلیم در برابر عشق تأکید دارد و مخاطب را به صداقت در دوستی و پرهیز از ریا دعوت می کند.

  • مضامین اصلی: عشق، اشتیاق، زیبایی یار، ریاستیزی، صداقت.
  • پیام غزل: در مسیر عشق، صداقت و وفاداری به دوست، راهگشای حل مشکلات و رسیدن به آرامش است.

غزل شماره 211: دوش می آمد و رخساره برافروخته بود…

این غزل نیز از اشعار پرنغز حافظ است که زیبایی یار و تأثیر او بر عاشق را به تصویر می کشد. حافظ در این غزل از رسم عاشق کشی معشوق و دلسوختگی خود سخن می گوید. او عشق را چون جامه ای می بیند که بر قامت یار دوخته شده و معتقد است که رنج و تلاش در راه عشق، در نهایت به ثمر می نشیند. مفاهیم مرکزی این غزل شامل عشق و زیبایی، رنج عاشق، و امید به وصال است. شاعر به ناپایداری دنیا اشاره کرده و بر صداقت در عشق تأکید می کند.

غزل شماره 212: یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود…

حافظ در این غزل به جبران گذشته و رسیدن به عافیت اشاره دارد. او از تجارب خود در سیر طریقت می گوید و نقش باده (عرفان و مستی الهی) را در این مسیر پررنگ می بیند. این غزل به اهمیت پشتکار و اراده قوی در راه رسیدن به مقصود اشاره می کند و تأکید دارد که مشکلات و غم ها گذرا هستند. در نهایت، به نقش شاه یحیی در حفظ ملک و دین اشاره می کند که می تواند تلمیحی به حمایت از حاکمان عادل باشد.

  • مضامین اصلی: جبران گذشته، عافیت، سیر طریقت، پایداری، توکل.
  • پیام غزل: با تکیه بر اراده و ایمان، می توان بر پریشانی ها فائق آمد و به آرامش دست یافت.

غزل 213 گوهر مخزن اسرار همان است که بود بر ثبات و پایداری حقیقت و عشق در طول زمان تأکید دارد و از بی ثباتی دنیا گله می کند. غزل 214 دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود حکایت از رنج و غصه های طولانی دارد که در نهایت با بخت مساعد و می در پیاله (نشاط و آرامش) به پایان می رسد. غزل 215 به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود شور و ولوله میکده و مجالس جنون آمیز عشق را ستایش می کند و به نارضایتی از بخت و تنگ حوصلگی یار اشاره دارد. غزل 216 آن یار کز او خانه ما جای پری بود به فراق یار و افسوس بر اوقات خوش گذشته می پردازد و سعادت را نتیجه دعاهای شبانه می داند. غزل 217 مسلمانان مرا وقتی دلی بود از تنهایی و پریشانی دل سخن می گوید و جهالت را عامل مصائب می شمارد. غزل 218 در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود بر تقدیر ازلی و لزوم دوری از خودپسندی و همنشین بد تأکید می کند. غزل 219 کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود به وصف زیبایی بهار و لزوم بهره برداری از لحظات شاد زندگی می پردازد و بر شکرگزاری از نعمات الهی تأکید دارد. این غزل ها مجموعه ای از امید، رندی، نقد اجتماعی و تأمل در ماهیت عشق و هستی را در بر می گیرند.

غزلیات ۲۲۰ تا ۲۲۹: رنج هجران و تلاش برای وصل

این مجموعه از غزلیات، عمیقاً به دردهای هجران، دشواری های راه عشق و تلاش های بی وقفه ی عاشق برای رسیدن به وصال می پردازد. حافظ در این ده غزل، تصویری واقع بینانه از مسیر عشق ارائه می دهد که آمیزه ای از درد و امید، صبر و بی قراری است.

غزل شماره 220: از دیده خون دل همه بر روی ما رود…

این غزل با مطلع از دیده خون دل همه بر روی ما رود / بر روی ما ز دیده چه گویم چه ها رود شروع می شود و حافظ در آن به شدت غم و اندوه خود در فراق یار اشاره دارد. او حال پریشان خود را شرح می دهد و بیان می کند که دلش هوایی نهفته در سینه دارد که با اشک و ناله بر باد می رود. شاعر از بی تفاوتی معشوق دلتنگ است و خود را پاکدل می داند که به خدا توکل کرده است. این غزل اوج دردمندی عاشق و توکل او به قدرت لایزال الهی را نشان می دهد.

  • مضامین اصلی: فراق، غم، درد دل، بی تفاوتی یار، توکل.
  • پیام غزل: با وجود شدت غم و رنج، توکل به خدا و پاکدلی، می تواند مراد دل را برآورده سازد.

غزل شماره 221: چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود…

این غزل، اوج بی قراری عاشق در مقابل معشوق را نشان می دهد. حافظ بیان می کند که هرگاه می خواهد به زلف یار دست ببرد، او به تاب می رود و اگر آشتی طلب کند، با عتاب پاسخ می شنود. او راه عشق را پرآشوب و فتنه می داند و به عقل هشدار می دهد که با شتاب وارد این راه نشود. پیام این غزل آن است که رسیدن به معشوق نیازمند صبر، پایداری و درک صحیح از پیچیدگی های مسیر عشق است. حافظ بر این باور است که هر مانعی در راه عشق، از خود عاشق نشأت می گیرد.

  • مضامین اصلی: بی قراری، سختی راه عشق، عتاب یار، صبر و تأمل.
  • آرایه های ادبی: تشبیه (ماه نو ره بیچارگان نظاره)، استعاره (زلف، تاب).
  • پیام غزل: راه عشق پر از فراز و نشیب است و باید با بصیرت و صبر آن را پیمود.

غزل 222 از سر کوی تو هر کو به ملالت برود به کسانی که راه عشق و حقیقت را رها می کنند، هشدار می دهد که به خجالت و شکست دچار خواهند شد و بر لزوم صبر و تلاش برای رسیدن به مقصود تأکید می کند. غزل 223 هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود اوج وفاداری و پایداری عاشق را به تصویر می کشد و بیان می کند که نقش یار هرگز از دل و جان حافظ پاک نخواهد شد. در این غزل، اراده محکم در راه مقصود ستوده شده است. غزل 224 خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود دلی را می ستاید که از هوا و هوس بری است و به هر سو سرگردان نمی شود. حافظ در این غزل به عاقبت اندیشی و دوری از لجبازی دعوت می کند. غزل 225 ساقی حدیث سرو و گل و لاله می رود به بخت و اقبال مساعد اشاره دارد و بر لزوم بهره برداری از فرصت ها تأکید می کند، در عین حال از غرور و غفلت برحذر می دارد. غزل 226 ترسم که اشک در غم ما پرده در شود از دشواری های صبر و رازپوشی در عشق سخن می گوید و تأکید می کند که رسیدن به مقصود، خون جگر می خواهد. غزل 227 گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود به نقد واعظان ریاکار می پردازد و رندی و کرم را فضیلت می شمارد. غزل 228 گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود در آن حافظ به خواهش های معشوقانه و دلدادگی می پردازد و اهمیت وفای به عهد را یادآوری می کند. غزل 229 بخت از دهان دوست نشانم نمی دهد از ناامیدی موقت در فراق یار سخن می گوید، اما به خواننده یادآوری می کند که صبر، کلید گشایش است.

غزلیات ۲۳۰ تا ۲۳۹: فلسفه حیات، عشق و رستگاری

این ده غزل، رویکرد فلسفی حافظ به زندگی، مرگ، عشق و رستگاری را نمایان می سازد. در این بخش، او به تقدیر الهی، تأکید بر حقیقت درونی به جای ظاهر، و اهمیت اغتنام فرصت در زندگی می پردازد. این غزل ها عمق بیشتری به اندیشه های حافظ در مورد مسائل وجودی می بخشند.

غزل شماره 230: اگر به باده مشکین دلم کشد شاید…

حافظ در این غزل، باده مشکین (عرفان حقیقی) را بر زهد ریایی ترجیح می دهد و بر این نکته تأکید می کند که عمل به فرمان خداوند، والاتر از هر منع و نهی دنیوی است. او کرم و بخشش الهی را یادآور می شود و بر امیدواری به رحمت حق تأکید می کند. حافظ به زیبایی خدادادی یار اشاره می کند که نیازی به آراستگی های ظاهری ندارد و دلخوشی را در سادگی و حقیقت می داند. این غزل بر پرهیز از ریا و طمع و اهمیت ارتباط خالصانه با خدا تأکید دارد.

  • مضامین اصلی: زهد ریا، عشق الهی، کرامت الهی، زیبایی حقیقی، قناعت.
  • پیام غزل: ارتباط خالصانه با خدا و دوری از ریا، مسیر رسیدن به آرامش و فیض الهی است.

غزل شماره 231: گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید…

این غزل، یکی از مشهورترین غزلیات حافظ و یک نمونه عالی از گفتگوی عاشق و معشوق است. در این غزل زیبا، حافظ سؤالات دل را در مورد غم، وصال، وفا، و پیچیدگی های عشق مطرح می کند و معشوق به هر کدام با حکمت و ایجاز پاسخ می دهد. پاسخ های معشوق، سرشار از امید و آرامش است و به عاشق نوید می دهد که غم ها سرانجام به پایان می رسند و وصال نزدیک است. این غزل، بر صبر و بندگی در راه عشق و توکل به خداوند تأکید دارد.

  • مضامین اصلی: امید، صبر، عشق، وصال، بندگی.
  • آرایه های ادبی: مکالمه، تکرار (گفتم، گفتا).
  • پیام غزل: با صبر و پایداری در راه عشق و توکل به خداوند، تمامی غم ها و دغدغه ها به سرانجام نیکو می رسند.

غزل شماره 232: بر سر آنم که گر ز دست برآید…

حافظ در این غزل، اراده قوی خود را برای برطرف کردن غم ها بیان می کند. او خلوت دل را جایگاه فرشتگان می داند و دیو (نماد غفلت و بدی) را از آن بیرون می راند. شاعر صحبت با حاکمان ظالم را به ظلمت شب یلدا تشبیه می کند و نور را از خورشید (نماد حقیقت و عدل الهی) طلب می کند. این غزل بر دوری از لذت های زودگذر دنیوی و بلندپروازی بی مورد تأکید دارد و توکل به خدا را راه دستیابی به آرامش خاطر می داند.

  • مضامین اصلی: اراده، رهایی از غم، نقد ظلم، توکل، پرهیز از بلندپروازی.
  • پیام غزل: با اراده ای قوی و توکل به خدا، می توان بر غم ها فائق آمد و به آرامش حقیقی دست یافت.

غزل 233 دست از طلب ندارم تا کام من برآید اوج پایداری و سرسپردگی عاشق را در راه وصال به تصویر می کشد و بیان می کند که تا رسیدن به هدف، از طلب دست برنمی دارد. غزل 234 چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید به تأثیر باده (عرفان) در روشن شدن دل و جان اشاره دارد و صبر و تحمل سختی ها را کلید رسیدن به مقصود می داند. غزل 235 زهی خجسته زمانی که یار بازآید سرشار از امید به بازگشت یار و برطرف شدن غم هاست. حافظ در این غزل، بلا و مصیبت را کوره آزمایش می داند. غزل 236 اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید نیز به بازگشت خوشبختی و جبران گذشته اشاره دارد و بر رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط تأکید می کند. غزل 237 نفس برآمد و کام از تو بر نمی آید حس ناامیدی موقت و بی قراری عاشق را نشان می دهد، اما در نهایت با امید به عمر طولانی و رسیدن به آرزوها به پایان می رسد. غزل 238 جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید بر این نکته تأکید دارد که با وجود سختی ها و رنج های کنونی، بخت و اقبال سرانجام به روی عاشق خواهد گشود. غزل 239 رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید به اهمیت استفاده از فرصت ها و بهره برداری از زیبایی های زندگی اشاره می کند و رنج و سختی را مقدمه سعادت می داند.

غزلیات ۲۴۰ تا ۲۴۹: جلوه های رندی و عشق در جامعه

در این دسته از غزلیات، حافظ به وضوح به نقد ریاکاری های اجتماعی و دینی می پردازد و مفهوم رندی را به عنوان یک مسیر فکری و عملی برای رسیدن به حقیقت، برجسته می کند. عشق در این غزل ها، نه تنها یک حالت عاطفی، بلکه ابزاری برای روشنگری و مبارزه با جهل و تزویر است.

غزل شماره 240: ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید…

این غزل با وصف زیبایی های بهار آغاز می شود و حافظ در آن، به سختی های راه عشق و فقر عاشق اشاره دارد. او از اهمیت حفظ آبرو و قناعت سخن می گوید و بر این باور است که نباید آبروی خود را به خاطر منافع کوچک از دست داد. حافظ از ندای غیبی سخن می گوید که نوید گشایش می دهد و بر صداقت در دوستی تأکید می کند. این غزل به نقش عدل سلطان در رسیدگی به حال مظلومان عشق نیز اشاره دارد و بیان می کند که بی عدالتی، امید گوشه نشینان را از بین می برد.

  • مضامین اصلی: بهار، عشق، فقر، قناعت، صداقت، عدل.
  • پیام غزل: در مسیر زندگی، غرور و آبرو را فدای منافع زودگذر نکنید و به قناعت و صداقت پایبند باشید.

غزل شماره 241: معاشران ز حریف شبانه یاد آرید…

حافظ در این غزل، یاران و معاشران را به یادآوری وفاداران و عشاق دعوت می کند. او تأکید دارد که در زمان خوشی و کامیابی، نباید از کسانی که رنج کشیده اند غافل شد. این غزل، نوعی دعوت به همدلی و وفاداری است و بیان می کند که خوبی ها و تلاش ها هرگز فراموش نمی شوند و لطف الهی شامل حال کسانی است که به دیگران مهر می ورزند. حافظ در این غزل به جایگاه خود در آستان الهی اشاره دارد و بر امیدواری به رحمت پروردگار تأکید می کند.

  • مضامین اصلی: وفاداری، همدلی، شکرگزاری، رحمت الهی.
  • پیام غزل: قدر دوستان وفادار را بدانید و در خوشی ها، یاد کسانی باشید که در سختی ها همراهتان بودند.

غزل شماره 242: بیا که رایت منصور پادشاه رسید…

این غزل به بشارت پیروزی و گشایش امور می پردازد. حافظ از رسیدن رایت منصور پادشاه (پرچم پیروزی) سخن می گوید که نوید فتح و سعادت را به همراه دارد. او به ارتقاء جایگاه انسان از قعر چاه (گرفتاری) به اوج ماه (کمال) اشاره می کند، که تلمیحی به داستان حضرت یوسف (ع) است. این غزل بر اهمیت قاطعیت در کارها و پرهیز از غفلت تأکید می کند و به انسان هشدار می دهد که مراقب اطراف خود باشد. شاعر، پیروزی و کمال را نتیجه ورد نیمه شب و درس صبحگاه می داند.

  • مضامین اصلی: پیروزی، بشارت، کمال، قاطعیت، غفلت، توکل.
  • آرایه های ادبی: تلمیح (عزیز مصر).
  • پیام غزل: پیروزی و رسیدن به کمال با اراده ای قوی، پرهیز از غفلت و توکل به خدا میسر است.

غزل 243 بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید بر لزوم صداقت و بی ریایی در دوستی تأکید دارد و توصیه می کند که هر کسی را محرم اسرار خود قرار ندهید. غزل 244 معاشران گره از زلف یار باز کنید از گشایش امور و روزگار خوش آینده سخن می گوید و تأکید می کند که خداوند با عاشقان صادق است و ریا و تزویر را نمی پسندد. غزل 245 الا ای طوطی گویای اسرار به اهمیت استفاده از فرصت ها و سپردن دل به خدا اشاره دارد و بر این نکته تأکید می کند که زور و زر نمی تواند همه چیز را به دست آورد. غزل 246 عید است و آخر گل و یاران در انتظار به ناامیدی های موقت و نقش حسودان اشاره می کند، اما در نهایت بر بخشش الهی و تحقق آرزوها تأکید دارد. غزل 247 صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار به انتظار خبری خوش و اهمیت شکرگزاری از نعمات الهی می پردازد و نوید ثروت و گشایش را می دهد. غزل 248 ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر از غم و اندوه فراق سخن می گوید، اما بر این باور است که شب های انتظار به پایان می رسد و هر غمی به شادی مبدل خواهد شد. غزل 249 ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار نیز به پایان انتظار، تبدیل تلخکامی ها به خوشی و شادی، و لزوم صبر و توکل به خدا اشاره دارد.

غزلیات ۲۵۰ تا ۲۵۹: تجلی رندی و نقد ظاهربینی

این دسته از غزلیات حافظ، بار دیگر به ماهیت رندی، مبارزه با ریاکاری و زاهدان خشک مغز می پردازد. حافظ در این اشعار، عشق را به عنوان راهی برای فرار از تنگ نظری ها و رسیدن به آزادی فکری و روحی معرفی می کند و بر حقیقت طلبی و صداقت درونی تأکید دارد.

غزل شماره 250: روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر…

این غزل پرشور، با تمنای وصال یار آغاز می شود. حافظ از شدت عشق می خواهد که معشوق روی بنماید تا وجودش را از یاد ببرد و خرمن سوختگان را به باد دهد. او خود را آماده تحمل طوفان بلا می داند و جگر سوخته اش را با آتشکده فارس و آب دجله بغداد مقایسه می کند که خنک نمی شود. حافظ بر دولت پیر مغان تأکید دارد و معتقد است که سعادت در گرو تلاش و طاعت استاد است. این غزل به تلاش بی وقفه برای رسیدن به معشوق و تحمل مشقات راه عشق اشاره دارد و بر اهمیت کار و کوشش تأکید می کند.

  • مضامین اصلی: وصال، صبر، تلاش، عشق آتشین، رهایی از غم.
  • پیام غزل: برای رسیدن به مقصود و رهایی از غم، باید تلاش بی وقفه و صبر پیشه کرد و به قول معروف نابرده رنج، گنج میسر نمی شود.

غزل 251 اگر چه باده فرح بخش و باد گل بیز است به اغتنام فرصت ها و شکرگزاری از نعمت ها اشاره دارد و بر این نکته تأکید می کند که نباید فریب ظاهر دنیا را خورد. غزل 252 صلاح کار کجا و من خراب کجا به تضاد بین زهد و رندی می پردازد و خود را خراب باده و عشق معرفی می کند. غزل 253 در نهان با ما بد و با مدعیان گفت و شنید به ریاکاری و ظاهرپرستی برخی افراد اشاره دارد و بر لزوم صداقت در دوستی تأکید می کند. غزل 254 چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد از اشتیاق به وصال یار و تحمل سختی های راه سخن می گوید و بر پایداری در عشق تأکید دارد. غزل 255 حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست به ناپایداری دنیا و لزوم دلبستن به حقیقت باقی اشاره می کند. غزل 256 بیا که ترک فلک خوان روزگار غارت کرد از ظلم و ستم زمانه گله می کند و بر امید به لطف الهی تأکید دارد. غزل 257 ساقیا آمدن عید مبارک بادت به شادی های نوروزی و لزوم استفاده از فرصت ها اشاره می کند. غزل 258 نه هر که چهره برافروخت دلبری داند به نقد ظاهربینی در عشق می پردازد و بر اهمیت زیبایی باطن و اخلاق نیکو تأکید می کند. غزل 259 کنون که بر کف گل جام باده صاف است به اغتنام فرصت ها و شکرگزاری از لحظات خوش زندگی اشاره دارد.

غزلیات ۲۶۰ تا ۲۶۹: تجلیات عرفانی و رندی در غزلیات حافظ

این ده غزل، تصویری عمیق تر از تلفیق عرفان و رندی در اندیشه حافظ ارائه می دهد. در این بخش، شاعر با زبانی نمادین و سرشار از ایهام، به مفاهیم والای الهی، کشف رازهای پنهان هستی و نقد متعصبان می پردازد. این غزل ها اوج بلوغ فکری و هنری حافظ را نشان می دهند.

غزل 260 دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای بر لزوم نیک نامی و پرهیز از کارهای ناپسند تأکید می کند تا در هنگام سختی ها، دستگیره ای داشته باشیم. غزل 261 مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو به درد و رنج فراق یار و تأثیر زیبایی معشوق بر عاشق می پردازد. غزل 262 صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن به لذت باده گساری (عرفان) در صبحگاه و اهمیت استفاده از فرصت ها اشاره دارد. غزل 263 گلبن عیش با صبا در چمن وصال ما به شادی و نشاط در وصال یار می پردازد و از لطف الهی سخن می گوید. غزل 264 یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم بر قناعت و رضایت از آنچه هست تأکید دارد و حضور یار را کافی می داند. غزل 265 دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند به الهام های غیبی و کمک الهی در لحظات سخت اشاره می کند. غزل 266 روز وصل دوستداران یاد باد به یادآوری دوران خوش وصال و صحبت یاران می پردازد و حسرت گذشته را بیان می کند. غزل 267 خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست به اهمیت لذت بردن از لحظات حال و زیبایی های طبیعت اشاره دارد. غزل 268 به ملازمان سلطان که رساند این پیغام به نقد حاکمان و درباریان می پردازد و از بی وفایی زمانه گله می کند. غزل 269 کنون که می دمد از بوستان نسیم بهشت به وصف زیبایی های بهار و لزوم استفاده از فرصت ها برای شادی و کامرانی اشاره دارد.

غزلیات ۲۷۰ تا ۲۷۹: عشق، رندی و مبارزه با ریا در اندیشه حافظ

این ده غزل، بار دیگر به محوریت عشق، رندی و اعتراض به ریاکاری می پردازد. حافظ در این اشعار، با زبانی شیوا و استوار، بر ارزش های والای انسانی و معنوی تأکید می کند و مخاطب را به دوری از ظاهرسازی و ریا دعوت می نماید. این بخش، اوج مهارت حافظ در بیان مفاهیم عمیق با استفاده از نمادها و ایهام است.

غزل 270 ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما به ستایش زیبایی یار و تأثیر آن بر جهان می پردازد. غزل 271 خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد به زیبایی بهار و لزوم استفاده از فرصت ها برای شادمانی اشاره دارد. غزل 272 صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد به نقد تعصب صوفیانه و برتری عشق و رندی بر زهد خشک می پردازد. غزل 273 مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست از اشتیاق به دریافت خبر از یار و دوری از غم سخن می گوید. غزل 274 جمالت آفتاب هر نظر باد به دعای خیر برای یار و پایداری زیبایی او می پردازد. غزل 275 درد عشقی کشیده ام که مپرس اوج درد و رنج عاشق را در مسیر عشق بیان می کند. غزل 276 بوی یوسف شنیده ای یا بوی پیراهنش به تلمیح به داستان حضرت یوسف (ع) و انتظار وصال یار می پردازد. غزل 277 مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید بر امید به گشایش و ظهور منجی تأکید دارد. غزل 278 گر دست دهد خاک کف پای نگارم به آرزوی وصال یار و خدمت به او می پردازد. غزل 279 چو برشکست صبا زلف عنبر افشانش به زیبایی زلف یار و تأثیر آن بر دل عاشق اشاره دارد.

غزلیات ۲۸۰ تا ۲۸۹: تأملات عارفانه و انتقادات اجتماعی حافظ

این دسته از غزلیات، آمیزه ای از تأملات عارفانه و انتقادات اجتماعی حافظ را در خود جای داده است. حافظ در این بخش، به معانی پنهان هستی می پردازد، ریاکاری و نفاق را به شدت نقد می کند و بر اهمیت عشق حقیقی و معرفت درونی تأکید می ورزد. این غزل ها، عمق نگاه فلسفی و اجتماعی حافظ را به وضوح نشان می دهند.

غزل 280 روز هجران و شب فرقت یار آخر شد به پایان غم و فراق و آغاز دوران وصال و شادی اشاره دارد. غزل 281 چو گل هر دم به بویت جامه در تن به زیبایی یار و تأثیر آن بر طبیعت می پردازد. غزل 282 هر که شد محرم دل در حرم یار بماند بر اهمیت رازپوشی در عشق و حفظ حرمت یار تأکید دارد. غزل 283 منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن به شهرت خود در عشق ورزی و رندی اشاره می کند. غزل 284 دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند به رؤیای عارفانه و حضور فرشتگان در محفل رندان می پردازد. غزل 285 یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد بر ارزش والای یار (حقیقت) و پرهیز از معامله آن با دنیا تأکید دارد. غزل 286 من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان به کسالت از تکرار و اشتیاق به تجدد و طراوت اشاره می کند. غزل 287 اگر روم ز پی اش فتنه ها برانگیزد به تأثیر ویرانگر دوری از یار و فتنه هایی که در پی دارد، می پردازد. غزل 288 چراغ افروز چشم ما نسیم زلف دلدار است به نقش یار در روشنایی دل و جان عاشق اشاره دارد. غزل 289 ساقی به نور باده برافروز جام ما به اهمیت باده (عرفان) در روشن کردن دل و جان و رسیدن به معرفت می پردازد.

غزلیات ۲۹۰ تا ۲۹۹: نغمه های پایانی فصل سوم

این ده غزل، که بخش پایانی فصل سوم دیوان حافظ را تشکیل می دهند، با نغمه هایی از عشق، رندی، امید و گاهی نیز غم فراق، اندیشه های حافظ را به اوج خود می رسانند. در این غزل ها، حافظ به جمع بندی مضامین پیشین می پردازد و با زبانی پخته تر، راه به سوی فصول بعدی دیوان می گشاید.

غزل 290 گر ز دست زلف دلبر بگسلد بند نقاب به زیبایی زلف یار و تأثیر آن بر دل و جان اشاره دارد. غزل 291 نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی به امید به نسیم سعادت و رسیدن به وصال یار می پردازد. غزل 292 الا ای آهوی وحشی کجایی به جستجو برای یافتن یار و حسرت از فراق او می پردازد. غزل 293 سحرم هاتف میخانه به گوشم چه گفت به الهام های غیبی و راهنمایی های پیر مغان اشاره دارد. غزل 294 ای رخت چون خلد و لبت کوثر به ستایش بی نظیر زیبایی یار و تمجید از او می پردازد. غزل 295 نه هر کو ورقی خواند معانی دانست بر عمق معنایی اشعار و لزوم بصیرت برای درک آن ها تأکید دارد. غزل 296 در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد به آفرینش جهان از پرتو حسن الهی اشاره می کند. غزل 297 مرا به کار جهان هرگز التفات نبود به بی میلی خود به امور دنیوی و اشتیاق به عشق و عرفان می پردازد. غزل 298 در نظربازی ما بی خبران حیرانند به رندی و بصیرت خود در عشق اشاره می کند که برای ظاهرپرستان قابل درک نیست. غزل 299 خوش است خلوت اگر یار یار من باشد به اهمیت حضور یار در خلوت عاشق و لذت بردن از لحظات وصال تأکید دارد.

تحلیل جامع مضامین و ویژگی های سبکی غزلیات 200 تا 299

غزلیات فصل سوم دیوان حافظ، گنجینه ای ارزشمند از مضامین عمیق و ویژگی های سبکی منحصربه فرد است که درک آن نیازمند نگاهی دقیق و تحلیلی است. این بخش از دیوان، نه تنها ادامه سیر فکری حافظ در فصول پیشین است، بلکه برخی مضامین را با عمق و وضوح بیشتری مورد بررسی قرار می دهد و به نوعی بلوغ فکری و هنری او را نشان می دهد.

مضامین غالب

مضامینی که در غزلیات ۲۰۰ تا ۲۹۹ برجسته تر به چشم می خورند، عبارتند از:

  • عشق (زمینی و عرفانی، انتظار، هجران، وصال): حافظ استاد به هم آمیختن عشق زمینی و عرفانی است. در این غزلیات، هم سوز هجران و اشتیاق وصال معشوق مادی دیده می شود و هم تمنای پیوستن به حقیقت مطلق و درک جمال الهی. انتظار و امید به بازگشت یار، از مولفه های اصلی این بخش است که در بسیاری از غزلیات تکرار می شود.
  • رندی و ملامتگری (تفاوت با ریا، آزادی اندیشه): مفهوم رندی، یکی از ستون های اصلی اندیشه حافظ، در این فصل با قوت بیشتری مطرح می شود. رندی حافظ در اینجا به معنای دوری از ریا، تظاهر و خودفریبی است. او رند را کسی می داند که باطن پاکی دارد، هرچند ظاهرش با رسوم خشک مغزان زمانه مطابقت نداشته باشد. ملامتگری نیز ابزاری است برای نقد ریاکاران و زاهدان ظاهربین، و دفاع از آزادی فکر و عمل درونی.
  • نقد اجتماعی و مذهبی (ریاکاری زاهدان، ظاهربینی، نقد صوفی): حافظ در این غزلیات، با نگاهی تیزبینانه و معترضانه، به نقد کاستی ها و ریاکاری های عصر خود می پردازد. او از زاهدان متظاهر، صوفیان دروغین و مدعیان دینداری که عملشان با ادعاهایشان در تضاد است، انتقاد می کند. این نقدها، ریشه در حقیقت طلبی حافظ و اعتراض او به فساد اخلاقی و فکری جامعه دارد.
  • فلسفه حیات و تقدیر (گذرا بودن دنیا، اغتنام فرصت): تأمل در گذرایی عمر و ناپایداری دنیا، از مضامین مکرر در این بخش است. حافظ خواننده را به اغتنام فرصت ها، شادمانی در لحظه حال و دوری از غصه های بیهوده دعوت می کند. این رویکرد، تلفیقی از حکمت عملی و عرفان است که به انسان می آموزد چگونه در دنیای فانی، به حقیقت باقی دست یابد.
  • شادی و غم (نشاط باده گساری، اندوه فراق): این غزلیات طیف وسیعی از احساسات انسانی را در بر می گیرند؛ از نشاط و سرمستی باده گساری (چه حقیقی و چه نمادین) تا اندوه عمیق فراق یار و رنج های زمانه. حافظ به زیبایی این دو حس متضاد را در هم می آمیزد و تصویری واقع بینانه از زندگی و عشق ارائه می دهد.

ویژگی های سبکی و زبانی

ویژگی های سبکی و زبانی حافظ در غزلیات ۲۰۰ تا ۲۹۹ نیز به اوج خود می رسد:

  • ایجاز و چندلایگی معنایی (ابهام و ایهام حافظانه): شعر حافظ به دلیل ایجاز و امکان تفسیرهای متعدد، همواره مورد ستایش بوده است. در این غزلیات، حافظ با استفاده از کلمات و عباراتی که دارای معانی ظاهری و باطنی هستند، لایه های معنایی پیچیده ای ایجاد می کند. ابهام و ایهام، خواننده را به تأمل عمیق تر وامی دارد و هر بار در خوانش مجدد، معنای تازه ای کشف می شود.
  • موسیقی کلام و وزن عروضی: حافظ استادی بی بدیل در انتخاب وزن و قافیه است. غزلیات او از نظر موسیقیایی، بسیار گوش نواز و دلنشین هستند. اوزان عروضی متنوع، ردیف و قافیه های متناسب، و تکرار هنرمندانه کلمات، به اشعار او جذابیت خاصی می بخشد که باعث می شود خواندن آن ها حتی بدون درک کامل معنا، لذت بخش باشد.
  • استفاده از آرایه های ادبی (تشخیص، حس آمیزی، استعاره های بدیع): حافظ در این بخش نیز از طیف وسیعی از آرایه های ادبی استفاده می کند. تشخیص (جان بخشیدن به اشیاء بی جان)، حس آمیزی (ترکیب حواس مختلف)، و استعاره های بدیع، به کلام او عمق و زیبایی خاصی می بخشد. واژگان او، فراتر از معنای قاموسی، به نمادهایی با دلالت های عمیق عرفانی و فلسفی تبدیل می شوند.
  • زبان شیوا و دلنشین حافظ: با وجود عمق و پیچیدگی های معنایی، زبان حافظ همواره شیوا، روان و دلنشین است. او از کلماتی استفاده می کند که هم برای خواص و هم برای عوام قابل فهم است و این، یکی از دلایل ماندگاری و محبوبیت شعر او در میان اقشار مختلف جامعه است.

جایگاه فصل سوم (غزلیات 200 تا 299) در کل دیوان و حافظ شناسی

فصل سوم دیوان حافظ، که شامل غزلیات ۲۰۰ تا ۲۹۹ است، از اهمیت ویژه ای در پیکره کلی آثار او و همچنین در مطالعات حافظ پژوهی برخوردار است. این بخش، نه تنها ادامه منطقی سیر فکری و هنری حافظ است، بلکه در آن برخی از مضامین و ویژگی های سبکی او به اوج خود می رسد و به تثبیت جایگاه او به عنوان «لسان الغیب» کمک می کند.

نقش این غزلیات در تکامل اندیشه و هنر حافظ بسیار قابل توجه است. در این صد غزل، حافظ با تسلط بی نظیری، به تلفیق مضامین عشق، عرفان، رندی و نقد اجتماعی می پردازد. این دوره از سرایش او را می توان مرحله ای دانست که حافظ دیگر صرفاً یک شاعر عاشق پیشه یا عارف صوفی مسلک نیست، بلکه شاعری است با نگاهی جامع و فراگیر به هستی، جامعه و انسان. او در این غزلیات، توانایی خود را در به کارگیری ایهام و استعاره به شکلی خیره کننده نشان می دهد؛ به گونه ای که هر غزل به چندین تفسیر مختلف می انجامد و این خود، یکی از ارکان اصلی «حافظ پژوهی» را تشکیل می دهد. مضامین رندی و ملامتگری در این فصل، عمق بیشتری یافته و به ابزاری برای روشنگری و مبارزه با ظاهربینی و ریاکاری تبدیل می شود. این غزلیات، حافظ را به عنوان صدای وجدان بیدار جامعه و نماد آزادی فکری تثبیت می کنند.

تأثیر این بخش بر حافظ پژوهی معاصر نیز انکارناپذیر است. بسیاری از محققان و شارحان دیوان حافظ، برای درک ابعاد مختلف اندیشه و هنر او، به تحلیل دقیق این غزلیات می پردازند. چندلایگی معنایی، اشاره به رویدادهای تاریخی و اجتماعی، و به کارگیری اصطلاحات عرفانی و فلسفی، این غزلیات را به منبعی غنی برای مطالعات ادبی، تاریخی، جامعه شناختی و عرفانی تبدیل کرده است. پژوهشگران با مطالعه این بخش، به چگونگی تکامل زبان شعری حافظ، عمق جهان بینی او و نحوه مواجهه او با مسائل زمان خود پی می برند. این غزلیات، همچنین در درک ارتباط حافظ با سنت های ادبی پیشین و تأثیر او بر شاعران پس از خود، نقش کلیدی دارند. به عنوان مثال، نحوه برخورد او با مفهوم «می» و «میکده» که در این فصل نیز به وفور یافت می شود، موضوع بحث های عمیقی در حافظ پژوهی بوده است.

نتیجه گیری: درسی از غزلیات 200 تا 299

غزلیات ۲۰۰ تا ۲۹۹ دیوان حافظ، فصلی پربار و روشنگر از اندیشه و هنر یکی از بزرگترین شاعران تاریخ ایران است. این بخش از دیوان، همچون آیینه ای تمام نما، ابعاد گوناگون شخصیت ادبی و فکری حافظ را به نمایش می گذارد و دریچه ای به سوی جهان بینی پیچیده و در عین حال عمیق او می گشاید. از خلال این صد غزل، درسی از عشق، رندی، و حقیقت طلبی می آموزیم که برای هر عصر و زمانی قابل تأمل است.

اهمیت و زیبایی این بخش از دیوان حافظ در آن است که شاعر با زبانی شیوا و کلامی پر از ایهام و استعاره، به بیان دغدغه هایی می پردازد که فراتر از مرزهای زمان و مکان، با جان و دل مخاطب ارتباط برقرار می کند. ما در این غزلیات، با تصویری از حافظ روبرو می شویم که هم عاشق شوریده است، هم رندی ملامتگر و هم عارفی حقیقت جو. او با شجاعت تمام، به نقد ریاکاری های زمانه می پردازد و مرزهای میان ظاهر و باطن را در هم می شکند تا خواننده را به سوی درک عمیق تر از مفاهیم رهنمون شود.

دعوت حافظ در این غزلیات، دعوتی به خردورزی، عشق ورزی حقیقی و پرهیز از ریا و ظاهربینی است. او به ما می آموزد که سعادت واقعی در قناعت، صداقت و توکل به ذات الهی نهفته است و نباید فریب زرق و برق دنیای فانی را خورد. تأکید او بر «اغتنام فرصت» و لذت بردن از لحظه حال، درسی ارزشمند برای زیستن آگاهانه و قدردانی از نعمات زندگی است.

خوانش مداوم و تأمل در اشعار حافظ، به ویژه در این فصل، به ما کمک می کند تا نه تنها با یکی از برجسته ترین میراث های فرهنگی خود آشنا شویم، بلکه درک عمیق تری از زندگی، عشق، و ماهیت انسان به دست آوریم. حافظ همچون راهنمایی خردمند، ما را به سفری درونی دعوت می کند تا با کشف حقایق پنهان وجود خود و جهان، به آرامش و معرفت حقیقی دست یابیم.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "غزلیات حافظ (۲۰۰ تا ۲۹۹) – خلاصه و شرح دیوان حافظ" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "غزلیات حافظ (۲۰۰ تا ۲۹۹) – خلاصه و شرح دیوان حافظ"، کلیک کنید.